قصههایی از دنیای باقی
تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۲۹۷۷۶
روال ساخت این سریالها چند سالی در همان ماه رمضان ادامه داشت. سریالهایی مثل «روز حسرت» یا «کمکم کن» در ادامه همین خط سیر قصههای ماورایی بود که خوب هم توانست مخاطبان را جذب خود کند. بخش مهم این مجموعهها نشاندادن دنیای ماورایی، برزخ یا روح بود که در کنار آن مضامین مختلف مذهبی و اخلاقی بیان میشد. تاثیرگذاری این سریالها بهخصوص با پخش آن در ماه رمضان که فضای معنوی حاکم بر خانوادهها، امکان تاثیرگذاری بیشتری را برای این پیامها فراهم میکرد، به گونهای بود که کارگردانهای بیشتری به سمت این سوژهها رفتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خرافات به شیوه «احضار»
اگر بخواهیم به متاخرترین سریال پخششده با محوریت مسائل ماورایی اشاره کنیم، «احضار» در صدر لیست قرار دارد. سریالی که ترکیبی از نمایش مسائل آمیخته به خرافه و دنیای ماورا داشت. قصه از جایی شروع میشد که چند دختر جوان به شمال کشور سفر کردهاند و شروع به صحبت درباره مسائل خرافی میکنند. در همان سفر، خواستگار یکی از این دختران فوت میکند و پای آنها به فالگیر و احضار ارواح باز میشود. بسیاری معتقدند وقتی فردی اقدام به احضار روح میکند، احتمال اتصال به جن یا شیطان را پیدا میکند و صحبتهایی که ممکن است بهعنوان ارتباط با ارواح بشنود، صحبتهای ارواح درگذشته نیست. همین اتفاق در سریال احضار هم افتاد. زمانی که مائده و زهره تصمیم به ارتباط با روح فردی به نام کامرانی میگیرند، چیزی شبیه شیطان برایشان نمایان میشود که تمام نشانهها و علامتهایی که میدهد اشتباه و در راستای گمراهکردن بیشتر آنهاست. احضار درمجموع توانست بعد از مدتها حالوهوای ماورایی را به تلویزیون بازگرداند و در ادامه سریالهای قبلی قرار گیرد. هرچند که پرداختن به مسأله احضار ارواح در نوع خود تازه بود. کارگردان احضار، علیرضا افخمی بود که سال ۱۴۰۰ آن را روی آنتن شبکه یک برد.
او یک فرشته نبود!
سریال «او یک فرشته بود» از همان ابتدای پخش بهواسطه موسیقی و قصه خاصی که داشت، توانست مخاطب را با خود همراه کند. روایت افرادی که هرکدام مجری ماموریتهای شیطانی و تجسم او بودند، قصه را متفاوت میکرد. داستان سریال از جایی شروع میشود که فردی مومن و معتبر به نام بهزاد، با کسی روبهرو میشود که گمراه شده و اعتبارش را از دست دادهاست. در قسمتهای اول سریال، روبهرو شدن بهزاد با او و سرزنش کردنش، آغاز ماجراهایی است که برای خودش رقم میخورد و در همان قسمتهای ابتدایی سریال است که فردی جدید وارد مسجد میشود و بهزاد با او دست میدهد. به مرور مشخص میشود که آن فرد تجسمی از شیطان بوده و قرارگرفتن او در مسیر بهزاد، به همان سرزنش کردن مرد گمراه برمیگردد. بهزاد درنهایت با دختری تصادف و او را وارد سرنوشتی متفاوت میکند. از نقاطقوت سریال او یک فرشته بود، میتوان به برخی جلوههای ویژه این سریال در کنار موسیقی خاصی اشاره کرد که برای القای حس پشتصحنهها استفاده میشد. او یک فرشته بود به کارگردانی علیرضا افخمی سال ۸۴ روی آنتن شبکه دو رفت.
رستگاری به روایت دهنمکی
یکی از سریالهایی که قرار است بهزودی در فهرست سریالهای ماورایی قرار گیرد، سریال رستگاری به کارگردانی مسعود دهنمکی است. این سریال با حالوهوای ماورایی خود، قرار است قدری متفاوتتر از دیگر سریالها باشد. دهنمکی درباره جزئیات این سریال به جامجم میگوید: کارهای پیشتولید و جلوههای ویژه و رایانهای این سریال در حال انجام است. میتوان این سریال را بهنوعی یک کار مذهبی مناسبتی دانست. البته شاید در زمان پخش، کمی محتوایش تغییر کند. رستگاری مانند برخی از سریالها به عالم برزخ و روح میپردازد اما تم اصلی سریال این نیست. وی درخصوص تفاوت این کار با دیگر سریالهای ماورایی عنوان میکند: این سریال میتواند مثل دیگر سریالهای ماورایی باشد اما در شکل اجرا ژانر ترسناک نیست. هرچند به طور کلی به مسأله روح میپردازد. متن قصه تمام شدهاست. طرح قصه از من بود، ولی متن را حسن وارسته نوشتهاست. هنوز هم بازیگران آن مشخص نشدهاست.
گمراهی به شیوه الیاس
سریال «اغما» قصه دکتر طه پژوهان با بازی مرحوم امین تارخ بود که نقش یک پزشک متخصص مغز و اعصاب را بازی میکرد. او بهواسطه جراحیهای موفقیتآمیزش به پنجهطلایی مشهور است و در ابتدای قصه، برای عمل همسرش بر سر دوراهی قرار میگیرد. به مرور یکی از دوستان قدیمیاش را میبیند که سالهاست او را ندیده. چهره او گاهوبیگاه حین عمل جراحی به ذهن دکتر طه میرسید و توصیههایی به او میکرد که درست مثل سریال احضار، منحرفکننده و خلاف چیزی بود که باید انجام میشد. گاهی این جراح کارکشته تمام زور خود را میزد و بیماری را نجات میداد اما در ادامه متوجه میشد که این فرد نباید زنده میماند. افخمی استاد نشان دادن موضوعات اینچنینی است که در اغما هم مثل او یک فرشته بود و احضار توانست بهخوبی از پس آن برآید. کارگردان اغما علیرضا افخمی بود که در سال۸۶ آن را روی آنتن شبکه یک برد.
کمک به شیوه کما رفتگان
یکی از متفاوتترین سریالهای ماورایی که میتوان در میان مجموعههای پخش شده از سیمای ملی به آن اشاره کرد، سریال کمکم کن به کارگردانی قاسم جعفری است که سال ۸۳ روی آنتن شبکه دو رفت. این سریال قصه جوانی با بازی حمید گودرزی بود که طی یک تصادف به کما رفت. چند جوان دیگر هم در همان زمان به کما رفتهبودند که از این بین دو نفر به هوش آمدند تا کارهای اشتباه بقیه را جبران کنند. روایت این سریال، به صورت خاص به مسأله برزخ متمرکز بود. افرادی که بعد از بیرون آمدن از کما باز هم دنبال هم میگشتند تا متوجه شوند آنچه دیدهاند حقیقت دارد یا خیر.
چشم برزخی دکتر مودت
سریال آخرین گناه متمرکز بر مسأله چشم برزخی بود که سال ۸۵ از شبکه دوی سیما پخش شد. قصه این سریال مربوط به دکتر اکرمی، فردی مومنی بود که وصیت میکند قرنیه چشمش به فرد دیگری پیوند بخورد اما دخترش با اصرار فراوان باعث میشود چشم پدرش به نامزدش دکتر مودت پیوند بخورد. مودت بعد از مدتی چیزهای عجیب و غریبی میبیند که روایت همان چشم برزخی است. هر فردی که دکتر مودت میبیند، با تجسمی از اعمالش مقابل او نشان داده میشود. یکی از نقاط قوت سریال آخرین گناه را باید موسیقی خاص آن دانست که در القای فضای ماورایی به سریال، کمک بسیاری کرد. جلوههای ویژه این سریال هم در نوع خود عاملی برای جذب مخاطب بود. هرچند که در سریالهای بعدی، این جلوههای ویژه قدری کاملتر و به بلوغ بیشتری رسید.
۵ کیلومتر تا برزخ!
سریال ۵ کیلومتر تا بهشت دومین کار ماورایی علیرضا افخمی بود که سال ۹۰ از شبکه سه روی آنتن رفت. این سریال فضای برزخی ارواحی را نشان میداد که بهدلایل مختلف هنوز نمردهبودند یا وضعیت پروندهشان در عالم برزخ مشخص نشدهبود. یکی از این افراد امیرحسین است که تلاش میکند با نشان دادن علامتهایی به نامزدش، او را از محل جنازه خود باخبر کند تا بتواند زنده بماند. فرد دیگر دختری به نام میناست که خودکشی کرده و زندگی نباتی دارد. نشان دادن مسأله خودکشی از زاویه مسائل شرعی و اهمیت برخی مسائل اخلاقی، چیزی است که ۵ کیلومتر تا بهشت توانست از پس آن بربیاید و مخاطب را با خود همراه کند.
روح مهربان علیاکبرخان
سریال روح مهربان به کارگردانی امیر قویدل بود که سال ۸۴ از شبکه یک روی آنتن رفت. قصه سریال درباره روح میرزا علیاکبرخان، فردی متدین و معتمد بود که بعد از فوتش در خانهاش ظاهر میشود و تنها فردی که موفق به دیدن او میشود، سوگل نوه اوست. آنچه روح مهربان را از دیگر سریالها متمایز میکند، نشان دادن روح علیاکبرخان با بازی بهزاد فراهانی است که به دور از تکنیکهای عجیب و غریب و به گونهای نمایش داده شد که مخاطب آن را باور میکند.
روزی برای حسرت
سریال روز حسرت روایتگر زنی است که دری از دنیای غیب برایش باز میشود و در ادامه موفق میشود با عروس تازه درگذشتهاش صحبت کند. ماجراهایی که برای این زن میافتد، روایتگر یک قصه ماورایی است که اتفاقا در همان زمان ماه رمضان هم روی میدهد. سیروس مقدم، کارگردانی این سریال را بهعهده داشت اما فیلمنامه آن به قلم علیرضا افخمی بود که این مجموعهها را سال ۸۷ به شبکه یک رساند. روز حسرت بهواسطه تصاویری که نمایشی از عالم غیب بود، مخاطب را تحت تاثیر خود قرار میداد.
ملکوت و برزخ حاج فتاح
سریال ملکوت به کارگردانی محمدرضا آهنج سال۹۴ روی آنتن شبکه دو رفت. این سریال روایتگر فردی به نام حاج فتاح سلطانی با بازی محمدرضا شریفینیا بود که بعد از تصادف دچار مرگ مغزی میشود و به برزخ میرود. فرشتهای با او همراه میشود تا به گناهانش رسیدگی کند. نمایش گذشته زندگی فردی که به کما رفته و تلاش فرشته ملکوت با بازی کوروش تهامی برای کمک به او برای اصلاح اشتباهاتش، روایتی ماورایی را به نمایش درآوردهبود. فرشته عالم ملکوت بارها آیاتی از قرآن میخواند و مسیری را به حاجفتاح نشان میداد که باید انتخاب میکرد و به بیراهه رفتهبود. درعینحال تلاش شدهبود گریم بازیگران اصلی به خصوص حاج فتاح و فرشته همراه او به گونهای باشد که برای مخاطب امروزی باورپذیر باشد.
تکامل در قصهپردازی
آنچه به وضوح در سریالهای ماورایی یک دهه گذشته تلویزیون مشهود است، رسیدن به یک بلوغ در روایت و ساخت چنین سریالهایی است. در عین حال، قصههایی که در این سریالها پرداخته شده، به مرور تنوع بیشتری پیدا کرد تا مخاطبان را بیشتر همراه کند. شاید تولیدکنندگان این سریالها در ابتدا امکانات و خلاقیت کمتری نسبت به سریالهای سالهای اخیر داشتند اما از همان هم برای جذب مخاطب و نگهداشتن آن پای جعبه جادو استفاده میکردند. هرچند بیشتر از جلوههای ویژه، قصه این سریالها بود که میتوانست حرفی برای گفتن داشتهباشد و کشش ایجاد کند. چیزی که به وضوح در قیاس قصه سریالهایی مثل کمکم کن و او یک فرشته بود مشخص است؛ اولی فقط یک قصه مربوط به دنیای برزخ بود و دومی با قدری پیچیدگی در روایت و شخصیتها همراه شدهبود. به طور کل داستانهای معمایی ویژگی سریالهای ماورایی است و به همین دلیل برای مخاطب جذابتر از سریالهای دیگر است.
کارهای ماورایی نیاز به پژوهش دارد
ساخت سریال بر اساس داستان ماورایی، ملاحظات خاص خود را دارد. سریالهایی که داستان آن بر باورهای مذهبی و ماورایی استوار است، باید دقیق و محکم بوده و جذابیت لازم را برای مخاطب داشتهباشد. برخی معتقدند ساخت این سریالها در سالهای قبل سختتر بود و اکنون به کمک فناوری و رشد امکانات مورد نیاز تولیدکنندگان و کارگردانان سادهتر است. با این حال لازم است تهیهکنندگان آثار ماورایی با انجام پژوهش و بیان استدلالهای محکم، بنیان کارهایی این چنین را قویتر و برای مخاطب باورپذیرتر کنند. کما اینکه بسیاری از کارهایی چون «روز حسرت» یا او یک فرشته بود به کاری ماندگار و مخاطبپسند تبدیل شد. مهران رسام، تهیهکننده آثاری چون روز حسرت و «آخرین گناه» معتقد است اساس و اصل ساختن این سریالها بر انجام پژوهش است. وی در این خصوص به جامجم میگوید: ساختن سریالهای ماورایی به تحقیق و بررسی بسیاری نیاز دارد. شاید در ژانر و گونههای دیگر، کار به پژوهش نیازی نداشتهباشد و بیشتر تلاش شود تا کار به ثمر بنشیند اما در تمام کارهایی که من حضور داشتم، تلاش کردیم پژوهش و مشاوره صورت گیرد. ما در کارهای ماورایی پژوهش کردیم و مشاوری درجه یک کنار خود داشتیم. تهیهکننده سریالهای روز حسرت و آخرین گناه میگوید: اگر پژوهشی پشت یک کار باشد و مشاورانی در این باره حضور داشتهباشند، درصد خطا کم میشود.
وی عنوان میکند: اصولا ما برای مردم کار میکنیم و کارهایی که تاکنون ساختهایم مورد توجه مخاطب قرار گرفتهاست. مثلا بعد از پخش سریال آخرین گناه، برخی پرسشها درباره آن، در واحدهای درسی دینی گنجانده شد که نشان از دیده شدن سریال و در حقیقت تاثیرگذاری روی مخاطب داشت. هدف ما هم همین تاثیرگذاری در جامعه است. اگر قصدمان جذب مخاطب است، باید کارهایی بسازیم که موردتوجه آنها قرار گیرد.
رسام میگوید: در زمانی که سریالهایی مثل آخرین گناه را ساختم، امکانات رایانهای کم بود. الان بهتر میتوان در این حوزه کار کرد. چون مخاطب هم دوست دارد سریالهای این چنینی ببیند. البته بازی و واقعی شدن آن، بیشتر در حیطه کار کارگردان است. بازیگرانی که در سریالهای ماورایی بازی کردند و موفق ظاهر شدند، توانستند محبوب شوند و بازی آنها دیده شد.
سختیهای نگارش یک سریال ماورایی
نگارش کارهای ماورایی حتی از ساخت آن هم چالش بیشتری دارد. روند پژوهش و نوشتن چنین سریالی، نیاز به توجه و مطالعه بسیار دارد. حرکت نویسنده کارهای ماورایی روی لبه تیغ است که به هر سمتی بلغزد، کار خود را زیر سؤال بردهاست. کارهای ماورایی به واسطه اطلاعات اندکی که از جهان آن وجود دارد، به بررسیهای بسیار نیاز دارد. توجه به مذهب و عرف به صورت همزمان، بررسیهای مختلف و سنجیدن سندهایی که قرار است کل سریال بر پایه آن تولید شود، یک مسیر طولانی است که تا رسیدن به نقطه آخر فیلمنامه، ادامه دارد. برخی معتقدند کارهای ماورایی به طور کامل بر فیلمنامه استوار است. یعنی اگر فیلمنامه آن دقیق و درست نوشته شود، میتوان به خروجی یک کار حرفهای و دقیق مطمئن بود. اما اگر روند نگارش فیلمنامه به هر دلیل به سمت و سویی برود که از عیار و اعتبار آن کم کند، آن وقت با اثری روبهرو خواهیم بود که برای مخاطب باورپذیر نیست. کارهایی که در طول سالیان گذشته به سریالهایی پرمخاطب تبدیل شدهاند، همگی این ویژگی را داشته و نگارش آن با دقت انجام شدهاست.
اما چالشهای ساخت سریالهای ماورایی یکی دوتا نیست. برخی نویسندهها معتقدند محتوای نهایی باید از نظر دین و عرف باورپذیر باشد. در همین رابطه با جلالالدین دری گفتوگو کردیم که نگارش سریالهایی مثل کمکم کن را در کارنامه خود دارد.
جلالالدین دری، نویسنده سریال کمکم کن، در خصوص چالشهای ساخت کارهای ماورایی و نگارش آن به جامجم میگوید: سریال کمکم کن جزو اولین سریالهایی بود که در این حوزه ساخته شد. به طور کلی، کارهای ماورایی یکی از پر چالشترین کارها در نگارش است. چون این کارها میتواند هم خیلی ساده و هم سخت باشد؛ درست مثل حرکت روی لبه تیغ. کارهای ماورایی در حین سادگی، میتواند خیلی پیچیده باشد چون کسی از دنیای ماوراء اطلاعی ندارد. ما در واقع از عالمی صحبت میکنیم که چیزی از آن نمیدانیم. به همین دلیل هرچیزی درباره آن بگوییم، ممکن است مخاطب باور کند و از ما بپذیرد. در عین حال، در کار نگارش این سریالها باید به برخی منابعی مراجعه کرد که در عرف و دین پذیرفتهشدهتر است. این کار را مشکل میکند. اینکه هم عرف و هم دین را میگویم به این دلیل است که برخی مسائل در دین گفته شده که شاید عرف آمادگی پذیرش آن به صورت بیانش در یک سریال نباشد.
وی ادامه میدهد: در عین حال برخی عناصری را که ممکن است باعث تمسخر یا تخریب دین شود، باید کنار بگذاریم. ساختن چنین سریالهایی مرز باریکی دارد. نویسنده باید مراقب باشد موضوع و محتوایی که مینویسد موردپذیرش همزمان دین و عرف باشد تا پس زده نشود. باید کفه هر دو بخش یعنی دین و عرف به گونهای متعادل نگه داشته شود که به بیراهه کشیده نشود.
دری درباره واقعبینانه شدن شخصیتهای آثار ماورایی میگوید: نویسنده تنها کاری که میتواند انجام دهد، شناخت جامعه و حساسیتهای آن است. در عین حال باید تلاش کند متن را به گونهای بنویسد که برای عموم باورپذیر باشد. اگر قرار باشد همین موضوع را دوباره بسازیم، باید از یک منظر دیگر آن را ساخت. یعنی باید به مقتضیات زمان در کنار شناخت جامعه توجه کرد تا نسبت به نوع تفکر مردم درباره موضوعات خاص آگاه شد. ماوراء برای مخاطب مثل هندوانه دربسته است. سازندگان و مردم از آن چیزی نمیدانند و هرچیزی که گفته میشود در حد شنیدههاست.
وی تاکید میکند: حتی در فیلم خارجی روح هم تلاش شد ورای کارهای عجیب و غریب و نشان دادن مبالغهآمیز یک روح، قصهای ساده روایت شود. شخصیت روح در آن فیلم، به صورت عادی نشان داده شد تا برای مخاطب قابل باور باشد. عادیسازی و باورپذیرکردن شخصیت در سریالهای ماورایی به جذب مخاطب کمک بسیاری میکند.
دری درباره روند ساخت سریالهای ماورایی عنوان میکند: پرداختن به موضوعات ماورایی نباید به شکل تکراری درآید و عادیسازی شود. شاید برخی موضوعات در سالهای قبل جذابتر بود و مخاطب بیشتری به سمت خود میکشاند اما اگر قرار است به آن پرداخته شود، باید با رویکردی تازهتر باشد. نمیتوان گفت جای کار ندارد. به نوع پرداخت نویسنده و کارگردان و ساخت آن اثر بستگی دارد. برخی مواقع میتوان با توجه به نیاز روز به سمت کارهای نو در این ژانر رفت. در واقع باید این ملاحظه را داشت که قبح یک موضوع شکسته نشود و تازگی داشتهباشد.
روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: تلویزیون سریال او یک فرشته بود علیرضا افخمی سریال های ماورایی او یک فرشته سریال هایی مثل روی آنتن شبکه جلوه های ویژه دیگر سریال ها سریال ها برای مخاطب آخرین گناه ساخت سریال عین حال گونه ای مجموعه ها جذب مخاطب نشان دادن روز حسرت حاج فتاح شبکه دو شبکه یک کما رفت ده نمکی کمکم کن جام جم پخش شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۲۹۷۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مشکل اشتغال همچنان به قوت خود باقی است آقای وزیر!طرحی برای استیضاح دیپلماسی اقتصادی/چند نکته درباره یک سکانس جنجالی
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز پنجشنبه بیستم اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که ۱۵درصد کرسیهای مجلس در انتظار انتخابات دور دوم، بازگشت شاخصهای پولی به پیش از تحریم، دیدار اعضای تیم ملی فوتسال با رهبر انقلاب و ریزش بیش از۷۵ درصدی معاملات ملک از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
مجتبی اسکندری طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت نوشت: ۳سال پیش که جواد ظریف در گفتوگوی جنجالی خود، میدان را مقدم بر دیپلماسی میدید، یک فرار به جلوی پنهان نیز مرتکب شد و آن این بوده که سیاست خارجی هرگز در خدمت اقتصاد نبوده است.
هرچند که دیپلمات ریش پروفسوری به مراتب فن مذاکره سیاسی و انگلیسی نوشتن متون حقوقی را بهتر از پیشینیان و پسینیان خود بلد بود، اما نه او و نه هیچکدام از سکانداران سیاست خارجی کشور طی دهههای گذشته (از کریم سنجابی تا حسین امیرعبداللهیان) هرگز اقتصاد را در اولویت مسائل خود ندیدند و دیپلماسی را صرفا به حیطه مسائل خاص و انتقال پیام و بستههای غیرعملیاتی تنزل دادهاند. ممکن است عدهای از طرفداران وزیر خارجه سلبریتی شده سابق، خرده بگیرند که برجام یک دستاورد اقتصادی بود، اما نیک میدانیم که برجام تنها یک دستاورد سیاسی با تاریخ انقضای زودرس بود که هرچند از بیدستاوردی سیاسی پیش و پس از آن، بهینهتر بود با این حال، هرگز مطلوبیتهای اقتصادی در اولویت دایره عمل دیپلماتهای کشور قرار نداشته است و با اندوه فراوان میتوان از غیاب کامل دیپلماسی اقتصادی و حیات نباتی آن در ایران سخن بگوییم.
آیا مساله آبهای مرزی که حیات بسیاری از مرزنشینان کشور (۱۶ استان) در گرو حل آبرومندانه این چالش است، اولویت ندارد و طالبان و ترکیه باید شیرفلکه بقای مرزنشینان ایرانی را کنترل کنند؟ آیا حذف پیدرپی کشور از خطوط کلیدی انتقال انرژی (اتیلن، نفت و گاز و برق) شرق و غرب باوجود ظرفیتهای چشمگیر ژئواکونومیکی و ژئوپلیتیکی کشور نباید باعث سرافکندگی دیپلماتهای کمدقت کشور شود؟ حذف از راه ابریشم جدید چینی (باوجود نقش تاریخی ۱۵۰۰ساله ایران در این راه و بهرغم چند دوره غش دیپلماسی به سمت پکن) و کریدور مدیترانهای هندیها و دور زدن تنگه هرمز (با پروژه دلفین امارات) و طرحهای عراق و روسیه که کریدورهای شرق به غرب و شمال و جنوب را به زیان ایران دور زدهاند، باعث بلاموضوع شدن وجود یک دستگاه بوروکراتیک برای سیاست خارجی ایران نمیشوند؟ مشارکت سنگین چینیها در عربستان برای سرمایهگذاری در توسعه میادین نفتی و گازی عربستان، در حالی که قرارداد ۲۵ساله ایران و چین با آن همه جنجال و هیاهو توسط دو کابینه قبلی و فعلی به قیمت ۴۰۰میلیارد دلار سرمایهگذاری به شهروندان فروخته شد و بعد از گذشت ۴سال از امضای قرارداد، ۴۰۰دلار سرمایهگذاری مستقیم توسط چینیها هم در میادین نفتی و گازی و زیرساختهای ایران مشاهده نشده چه برسد به رقم افسانهای یادشده! آیا این تلنگری به ساختارهای دیپلماسی کشور نخواهد زد؟
سیاست خارجی گلایهمند از میدان، دقیقا چه گلی بر سر توریسم در ایران زد؟ آیا توانسته از ظرفیتهای تنوع اقلیمی و تاریخی و جغرافیایی برای جذب گردشگران کشورهای مرفه استفاده کند؟ آیا دستگاه سیاست خارجی پرطمطراق و کمدستاورد کشور طی ۳دهه اخیر توانسته ۹۰میلیارد دلار (یعنی برای هر سال ۳میلیارد دلار) فاینانس خارجی برای پروژههای داخلی تامین کند؟ قطر تنها برای ۳سال آینده بیش از ۳۵میلیارد دلار سرمایهگذاری چینیها در میدان گنبد شمالی (پارسجنوبی) و تولید و صادرات الانجی را گارانتی کرده است و در عین حال ایران با ناترازی ۲۴۵میلیون مترمکعبی در روز برای تامین گاز شهروندان در فصول پیک روبهروست. در همین حال، دستگاه دیپلماسی کشور چه برنامهای برای استیفای حقوق ایران از میدان گازی آرش دارد؟ آیا باوجود کثرت تعداد همسایگان ایران، قرارداد دیسپچینگ بزرگی برای تامین برق مورد نیاز کشور در فصل تابستان طی این سالهای مبتلا به ناترازی، امضا شده است؟ کدام پروژه بزرگ سوآپ انرژی میان ایران و همسایگانش در دست اجراست؟
آیا وابسته کردن تجارت خارجی کشور به درهم امارات، آن هم در شرایطی که با این کشور اختلافات ارضی جدی داریم، مایه تفاخر است؟ دستگاه دیپلماسی که در برابر مهاجرت گسترده نیروهای انسانی عمدتا کیفی از کشور در تمامی این سالها سکوت اختیار کرده، آیا یکبار هم شده که از سطح شعار فراتر برود و از ظرفیتهای این پرندههای مهاجر برای توسعه اقتصادی کشور و جذب سرمایه و تکنولوژی به مملکت بهره ببرد؟ چند قرارداد خرید لایسنس و پتنت از تکنولوژیهای روز برای تولیدکنندگان داخلی طی ۱۸سال گذشته به ثمر نشسته است؟ آیا ایران حتی ظرفیت ایجاد واحدهای تولید توپ فوتبال برای نایک و پوما را نداشت که بنگلادش و پاکستان در این زمینه هم از ایران جلو زدهاند؟ آیا دستگاه دیپلماسی طی این سالها توانسته حیثیت کلاسیک برندهای مهم ایران در تولید فرش و زعفران و خرما و خشکبار را حفظ کند یا در این بازارها هم بازنده بودیم؟
با وجود عضویت با وزن موسس ایران در سازمانهای اقتصادی بینالمللی مانند فائو، یونیدو، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و… چند دلار تسهیلات برای طرحهای زیرساختی کشور توسط دستگاه دیپلماسی طی ۲دهه اخیر جذب شده است؟ چرا هنوز پس از ۳دهه تلاش ظاهری، ایران به عضویت دائم سازمان تجارت جهانی درنمیآید؟ عایدات عضویت ایران در مجمع جهانی کشورهای صادرکننده گاز چیست؟ چرا جایگاه ایران در اوپک تنزل یافته است؟ چرا صنایعدستی ایران بهنام کشورهای همسایه مهر اصالت یونسکو را دریافت میکنند و میراث ناملموس فرهنگی کشور و بزرگان تاریخ علم و فرهنگ و ادب کشور بهنام کشورهای دیگر به ثبت میرسند؟
چرا بهجای قراردادهای اقتصادی میلیارد دلاری، دستاوردهای سفرهای خارجی مقامات دستگاه دیپلماسی به ممالک دیگر، صرفا چند سند یادداشت تفاهم است (که به اندازه واردات یک تن نهاده دامی هم ارزش اقتصادی ندارد)؟ چرا بهجای دیپلماتهای بوروکرات، مدیران کاله، دیجیکالا، اسنپ و پتروشیمی خلیجفارس و اسنوا و… وزیر خارجه را در سفرهای خارجی همراهی نمیکنند؟ بیگمان میشود این بحث را با دستکم ۱۰۰۰ پرسش ناگوار دیگر استمرار بخشید، اما پاسخ درخوری دریافت نخواهیم کرد. دستگاه دیپلماسی ایران چابکی خود را بهطور کامل از دست داده و جز در حوزه دیپلماسی نظامی (که به کنایه دیپلماتها، میدان نامیده میشود و خارج از چارچوب بوروکراتیک دستگاه دیپلماسی نیز قرار میگیرد) که به وسع خود دستاوردهای ملموسی به دست آورده، چیزی برای فروختن به افکار عمومی ندارد.
شاید برای دیپلماتهای بدون اربابرجوع ایرانی، افکار عمومی هم ارزش خاصی نداشته باشد وگرنه برای مردم مهم است که نقش دستگاه دیپلماسی خود را در سطح رفاه و معیشتشان جستوجو کنند. خاصه اکنون و در پس سالی که گذشت، ۸۰۶هزارمیلیارد تومان مالیات مردم، ستون فقرات بودجه دولت بود و حالا آنتروپی تعادل عمومی، به سمت مطالبات مردم سنگینی میکند.
مشکل اشتغال همچنان به قوت خود باقی است آقای وزیر!
دنیا حیدری طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان مشکل اشتغال همچنان به قوت خود باقی است آقای وزیر! نوشت: مراسم تجلیل از قهرمانان و مدالآوران سال ۱۴۰۲ بهترین فرصت برای جامعه ورزش بود تا دغدغهها و مطالبات خود را به گوش مسئولان به خصوص رئیس قوه مجریه برسانند. فرصتی که البته وزیر ورزش هم استفاده خود را از آن برد و از برداشتن گامهای بلندی در جهت حل مشکلات قهرمانان و مدالآوران در سالی که گذشت خبر داد و گفت که اصلاحات قانون سرباز قهرمان و آییننامه اجرایی آن که زمینه کاهش دغدغه اشتغال و سربازی قهرمانان و افزایش دامنه شمول آن را فراهم کردهاست. هر چند نمیتوان چشم بر حل مشکل سربازی برخی قهرمانان و اشتغال تعداد محدودی از ورزشکاران بست. با وجود این، اما اشتغال و در کنار آن مسکن که کیومرث هاشمی از انجام اقداماتی برای حل و فصل این مورد هم خبرهایی داده، همچنان بزرگترین مطالبه ورزشکاران، قهرمانان و مدالآوران است. مسئلهای که سالهاست وعده حل آن داده شده، اما بهرغم آنکه یکی از مصوبات شورای ورزش نیز هست، هنوز هم نتوانسته تمام قهرمانان و مدالآورانی را که مشمول آن میشوند، تحتپوشش قرار دهد. شاید به این دلیل که بهزعم برخی این مورد خاص هنوز متن صریح قانون نیست و به همین دلیل خاص، با وجود صحبتهای وزیر ورزش در خصوص حل و فصل اشتغال ورزشکاران، مسئله شغل و امنیت شغلی همچنان یکی از اصلیترین مطالبات جامعه ورزش است. به طوری که مدالآوران در مراسم تجلیل از قهرمانان نیز بدان اشاره کرده و سعی داشتند در اندک فرصتهایی که برای صحبت در اختیارشان گذاشته شدهبود، این مورد خاص را به گوش ریاست جمهوری برسانند.
بیشک مشکلات و موانع زیادی بر سرراه این مسئله وجود دارد و وزارت ورزش به تنهایی نمیتواند از عهده آن برآید و باید ارگانهای مختلف دستبه دست هم دهند برای حل و فصل اصولی اشتغال ورزشکاران، به خصوص قهرمانان و مدال آوران، اما پذیرفتنی نیست که وزارت ورزش به عنوان متولی این حوزه با چشم بستن روی واقعیت، روی موارد خاص مانور دهد تا این تصور ایجاد شود که مشکل اشتغال ورزشکاران حل و فصل شدهاست. حال آنکه برکسی پوشیده نیست که این معضل همچنان به قوت خود باقی است و این را میتوان از گلههای گاه و بیگاه ورزشکاران و قهرمانانی دریافت که یا ناچار به زدن قید ورزش قهرمانی میشوند یا گاهی حتی برای در آوردن نان حلال روی به دستفروشی میآورند. هر چند که کار کردن عیب و عار نیست و اندک ورزشکارانی که برای امرار معاش به دستفروشی روی میآورند نیز به راهی که برای درآوردن روزی حلال درپیش گرفتند، افتخار میکنند، اما بدون شک انتظار میرود وزارت ورزش به کمک سایر ارگانها و البته با کمک دولت شرایطی را مهیا کند که ورزشکاران بتوانند با داشتن شغل و البته امنیت شغلی، تمام تمرکز خود را روی ورزش گذاشته و برای کسب عنوانها و مدالهای درخور توجه و به اهتزاز درآوردن پرچم پرافتخار ایران تلاش کنند.
هیچ شکی نیست که هموار کردن این مسیر کاری بس سخت و دشوار است، اما سنگلاخی بودن این مسیر دلیل نمیشود که وزارت ورزش با نمایش دادن نیمهپر لیوان، سعی در پنهان کردن نیمه خالی لیوان را داشته باشد. آن هم درست در مراسمی که یکی از مهمترین مطالبه نمایندگان ورزشکاران و قهرمانان، داشتن شغل است! شغلی را که بتواند آنها و خانوادهای که دارند، تأمین کند تا ورزشکار بدون هیچ دغدغهای برای امرار معاش، تنها هدفش کسب مدال و رفتن روی سکو در میادین بینالمللی باشد.
البته که قولهای زیادی در این راستا دادهشده و در برخی شهرها نیز تعداد اندکی از قهرمانان و مدال آوران توانستند با توجه به مصوبات دولت و تلاشهای مسئولان شغلی در یکی از دستگاههای دولتی برای خود دست و پا کنند، اما این مسئله به همه استانها و شهرستانها تعمیم داده نشده و همچنان ورزشکاران و قهرمانان بسیاری هستند که اگر چه مشمول قانون استخدام هستند، اما هنوز چشم انتظار مساعدت آقایان مسئول در ادارات مختلف جهت اشتغال هستند و این نشان از آن دارد که موانع بر سر اشتغال ورزشکاران همچنان به قوت خود باقی است. حال آنکه ریاست جمهوری یکبار دیگر در مراسم تجلیل از قهرمانان و مدالآوران نیز تأکید کرد که باید زیر ساختهای لازم برای گسترش ورزش قهرمانی فراهم شود تا قهرمانان هیچ دغدغهای جز میدان و قهرمانشدن نداشتهباشند و یکی از این زیرساختهای لازم بیشک مسئله اشتغال ورزشکاران است.
چند نکته درباره یک سکانس جنجالی
ژوبین صفاری طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان چند نکته درباره یک سکانس جنجالی نوشت: ماجرای سکانس جنجالی سریال افعی تهران و شکایت وزارت آموزش و پرورش مورد بحث بسیاری در شبکههای اجتماعی شده است. نگارنده این سریال را به جز آن سکانس برخورد پیمان معادی و معلم قدیمیاش را ندیده و قصد پرداختن به سریال را ندارم، اما چند نکته درباره این مسئله که این روزها مورد بحث است را مطرح میکنم، نخست آنکه به واقع همانطور که بسیاری از نسل ما آن را تجربه کرده، تنبیه بدنی در مدارس وجود داشت و امروز اگرچه این میزان به حداقل رسیده، اما گاه همچنان اثرات آن وجود دارد. واقعیت این است که این موضوع در بستری از یک عمق فرهنگی منتقل شده از نسلهای گذشته ناشی میشود که در خانوادهها هم نمود آن قابل مشاهده بود. در واقع نوع تربیت فرزندان در اکثر خانوادهها هم با تنبیه بدنی و رفتارهایی همراه بود که اثرات روانشناختی آن در بزرگسالی نمود داشت. قصههای مجید مرحوم پوراحمد و مشق شب مرحوم کیارستمی به بخشی از آن در نهاد مدرسه اشاره داشت. واقعیت آن است که اثرات این رویههای گاه مخرب در بزرگسالی ادامه داشته و دارد و بعضا در اتاقهای درمان قابل رهگیری و حل و فصل است. پرداختن به اینکه فرهنگ غلط آموزشی و پرورشی در مدارس و خانوادهها از کجا ناشی میشود نیازمند بحثهای مفصل جامعه شناختی و روانشناختی است، اما هنوز هم در نسل جدید معضل تربیت به اشکال دیگر و نه لزما به صورت تنبیه بدنی وجود داشته و دارد. این مسئله حتی در ضرب المثلهای ما هم رایج بود مانند چوب معلم گله... و....
اما مسئله بر سر این است که آیا میتوان به قطعیت نسل گذشته را محکوم و یا حتی از آن انتقام گرفت؟ پاسخ به این سوال کمی پیچیده است. به بیان دیگر میتوان رویههای غلط گذشته را برای درس گرفتن از آن و تبری جستن از تکرار آن تقبیح کرد. اما به واقع نسل گذشته هم همینقدر از شیوه تربیتی آگاهی داشته است و خود نیز محصول و قربانی همان روندهای معیوب گذشته بودهاند. انتقام گرفتن از این ناآگاهی هرچند میتواند یک دلخوشی موقتی ایجاد کند، اما به واقع اثر چندان مثبتی جز ترویج دوباره روحیه خشم و انتقام ندارد. خشمی که میتواند در اتاق درمان روانشناسی پالایش یافته و تبدیل به رفتار سالم در کلیت رفتار شخص و جامعه شود.
جامعه ایران امروز بیش از هر چیز به همدلی ولو با اشتباهات گذشته دارد و از رهگذر روحیه انتقام جویی چیزی حاصل نمیشود. کماینکه رفتار وزارت آموزش و پرورش و قدسیت دادن به معلمان خطاکار نیز مسئلهای را حل نمیکند و تنها به فضای دوقطبی و خشونت طلبانه دامن خواهد زد.
واقعیت این است که ما در بعضی موارد اجتماعی در مرحله گذار هستیم که تا رسیدن به وضعیت نسبتا مطلوب در رفتار درست اجتماعی، اینگونه برخوردها طبیعی است، اما سالم نیست.
در نهایت اینکه نگارنده در طول تحصیل معلمهای بسیار خوب هم کم نداشته، اما برای نسل دهه ۵۰ و ۶۰ همچنان برخی از تروماهای رفتارهای نادرست حل نشده باقی مانده است.